کلمه با مرجع خود الزاماً پیوندی ندارد. واژهی «قورباغه» از دو کلمهی «قور» به معنای پنبه و «باغ» تشکیل شده است اما موقع شنیدن لغت «قورباغه»، یک جانور در ذهن شما مجسم میشود، بی آنکه به مرجع آن (قور و باغ) توجهی کنید. در دنیای کلمات تصادف زبانی در کار است و هر کلمه مستقل از مرجع خود، مفهوم خاصی را به ذهن افراد منتقل میکند؛ مفاهیمی که توسط واژههای مختلف در زبانهای گوناگون منتقل میشوند. شکسپیر میگوید: گل سرخ با هر نام دیگری هم بوی خوش دارد.
در روایتگری، ما به دنبال انتقال مفاهیم هستیم، بنابراین باید ابتدا به مفهومی که از آن واژه در ذهن مخاطب تداعی میشود، توجه کنیم. در واقع باید برای مفاهیم مورد نظر خود، مناسبترین واژهها را انتخاب کنیم. البته نویسندگان حرفهای برای انتخاب کلمات، علاوه بر مفهوم به ساختار و مرجع واژه هم دقت میکنند تا بهترین گزینه را برگزینند.
این اسمها خاص هستند
یک نوع از واژگان، اسمهای خاص هستند که در انتقال مفاهیم، کار نویسنده را عجیب و غریب میکنند. اسم خاص یعنی اسمی که تنها به یک مولفه از یک گروه اشاره میکند و معمولاً نام شخصیت، مکان یا کتاب است. برای مثال تهران، علی و... . یعنی وقتی میگوییم تهران، کاملاً مشخص است که منظور ما کجا است. در میان اسمهای خاص، نام و نام خانوادگی افراد، وضع جالبی را خلق میکنند.
نام کوچک ما معمولاً با نیتی معنایی روی ما گذاشته میشود و یک مفهوم خوشایند و امیدبخشی را در ذهن پدر و مادر ما تداعی میکند که البته شاید ما به آن مفهوم نزدیک شویم، شاید هم نشویم. برای مثال پسری را که به اسم محمد نامگذاری میکنند، والدینش علاقه دارند او از پیامبر اسلام الگو بگیرد و از دوستداران و پیروان ایشان باشد، البته شاید هم آن فرزند، مطابق اسمش زندگی نکند. نام خانوادگی اما ماجرای متفاوتی دارد و عموماً به صورت اتفاقی و ناخواسته به ما میرسد. البته ممکن است در گذشتهی دور، قدرت توصیفی برای صاحب خود داشته باشد اما امروزه دیگر وقتی نام خانوادگی فردی، کشاورز است، انتظار نداریم که واقعاً به شغل کشاورزی مشغول باشد. نامهای خانوادگی دیگر مفاهیم مرجع خود را به ذهن ما متبادر نمیکنند.
راوی، استاد انتخاب اسم
در علم روایت کمی قضیه فرق میکند. این جا برعکس دنیای واقعی، هیچ نامی خنثی نیست. یعنی اگر شخصیتی در داستان نام خانوادگی کشاورز دارد، حتماً علتی دارد. نام و نام خانوادگی در روایت، همیشه مفهومی را پشت سر خود دارند حتی اگر نویسنده بخواهد عادی بودن و معمولی بودن شخصیت را به مخاطب القا کند. نامگذاری شخصیتهای داستان، اولین قدم و شاید مهمترین قدم در خلق این شخصیتها است. نویسندگان حرفهای با ملاحظات و تأمل بسیار این کار را صورت میدهند. طنزنویسان و کسانی با مضامین نصیحتگونه روایت میکنند، معمولاً برای نامگذاری از تمثیل استفاده میکنند. برای مثال نام خانوادگی شخصیت را جنگلی میگذارند از این رو که موهای بلند و به هم ریختهاش شبیه جنگل است.
رماننویسان واقعگرا اما نامهای عادی با معانی ضمنی انتخاب میکنند. یعنی یک اسم طبیعی برای شخصیت میگذارند که بتواند یک جنبهی نمادین را در خود استتار کند. برای مثال نام خانوادگی یک شخصیت را ایرانی میگذارند تا اصیل بودن و وطنپرستی او را به مخاطب القا کنند. البته کشف این معانی ضمنی به عهده مخاطب است و نویسنده معمولاً دربارهی علت نامگذاری توضیحی نمیدهد. اگر هم قصد چنین کاری داشته باشد به صورت پوشیده و نهفته، منظور خود را به مخاطب میرساند. در واقع یکی از جذابیتهای داستان این است که نویسنده ساکت بماند تا مخاطبان هر کدام به سبک خودشان اثر او را تفسیر کنند.
تغییر نام ممنوع
شما به عنوان یک نویسنده، قبل از شروع نگارش متن، باید اسامی شخصیتها را انتخاب کنید و تا انتهای تنظیم روایت به آنها پایبند باشید. اگر در حین نوشتن داستان، اسم دیگری به ذهنتان رسید، قید آن را بزنید و با همان اسم قبلی ادامه بدهید. در عصر دیجیتال، اگر بخواهید اسم یک شخصیت را در یک متن چند هزار کلمهای تغییر دهید، با چند کلیک به سادگی امکانپذیر است. عدم تغییر به خاطر دشواری آن نیست بلکه به خاطر این است که وقتی یک نام انتخاب میکنید و با همان نام داستان را پیش میبرید، آن اسم جزئی از وجود شخصیت میشود. هویت کاراکتر با اسمش گره خورده و داستان را جلو آورده است. تغییر نام در این زمان، کل روایت را خراب خواهد کرد. چراکه تعدای از تار و پودهایی که دانه دانه کنار هم شکل گرفتهاند، از بین میروند.
تغییر نام حین نگارش روایت، یک خط قرمز است. البته اگر یک اسم خیلی استثنایی و جذاب به ذهنتان رسید و خواستید برای یکی از نقشهای خیلی فرعی داستان استفاده کنید. این کار برای شما منعی ندارد.
بدون اسم ننویسید
بعضی از نویسندگان مبتدی، وقتی میخواهند یک داستان را روایت کنند، ابتدا قصه را مینویسند و در طول نگارش داستان برای شخصیتهای داستان، نامهایی مانند الف، ب و... یا یک، دو و ... قرار میدهند. آنها در پایان برای هر شخصیت یک نام تصادفی میگذارند و به خیال خود روایت را به اتمام میرسانند.
این کار حتماً اشتباه است. چراکه راوی باید در طول نگارش داستان، شخصیتها را در ذهن خود مجسم کند و بتواند با آنها خیالپردازی کند. این تخیل با شخصیتهای بینام و مبهم، ممکن نخواهد بود. روایتی هم با این سبک نوشته شود، مخاطب را به تخیل وادار نمیکند و نچسب و حوصلهسربر میشود.
نامگذاری در روایت
شما برای خلق یک روایت جذاب باید شخصیتها را به خوبی خلق کنید. بخش مهمی از این خلقت شما، نامگذاری افراد است. نامهایی که به صورت علنی یا ضمنی، ذهن مخاطب را به قضاوت دربارهی شخصیت وامیدارد. هر چقدر که شما برای این انتخاب مهم، مکث کنید و اذیت شوید، بازهم برای رسیدن به یک نام مناسب ارزش دارد؛ نامی که به شما برای پیش بردن روایت بسیار کمک خواهد کرد.
نظر شما